چند رباعي آييني

(1) چون خون خدا بيا مسلمان باشيم يا حداقل شبيه سلمان باشيم مولا سگ آستان نمي خواهد مرد! او كرده قيام، تا كه انسان باشيم (2) اي مرثيه خوان! گزافه گفتن كفرست با لهجه ي دين، خرافه گفتن كفرست اسلام دو نور عترت و قرآن است جز اين، سخني اضافه گفتن كفرست (3) سخت است كه قبله گاه دل ها باشي در هر نفسي، ذكر زبان ها باشي با اين همه، هيچ كس تو را نشناسد مشهور و غريب، مثل زهرا باشي!

رضا اسماعيلي

دسته ها : 0 فرهنگي
دوشنبه اول 3 1391 6:58 بعد از ظهر

نستعليق

درخت پاك دارد شاخه در افلاك و ريشه در عميق خاك... چه طوفان ها كه در اين دشت بر اين تكدرخت پرشكوه سايه ور
بگذشت و برپاي است! خدا را شكر خاك پاي حيدر بوده اند آيينه هاي ما
پر است از عشق ايران سينه هاي ما

خدا را شكر راه ما طريق تيره و تار رياكاران صوفي نيست عبارات و اشاراتي كه ما داريم غريب و گنگ همچون نكته هاي نقطوي يا جمله هاي بي سرانجام حروفي نيست خدا را شكر خط روشن ما خط نستعليق ايراني ست كوفي نيست!

محمدرضا تركي

دسته ها : 0 فرهنگي
دوشنبه اول 3 1391 6:56 بعد از ظهر

دجالان بدآهنگ

بسم رب النّور بسم رب العشق بسم رب الهادي المهدي آن كه شعر و هرچه موسيقي ست نذر درگاهش آن كه پاكان هنر در پاي او سجاده افكندند بسم رب العشق آن كه حافظ ها و سعدي ها عشق او و آل او را بر زبان دارند بسم رب الهادي المهدي صاحب عصري كه عالم وامدار اوست گرچه دجالان بدآهنگ گرچه شيطان هاي بد تركيب داردار و واق واق خويش را آواز مي گويند اين نه موسيقي ست اين نه شعر و نه ترانه اين همه فحش است اين فضيحت نامه ي صهيون و آمريكاست بچه هاي نطفه هايي از لجن روييده در مرداب كارگردان استخواني پرت خواهد كرد پيش دم جنباني چلپاسه اي بدبو آن دو حرف اول در انزلي افتاده آن خنزير آن دل هرجايي يابو مزد وق وق كردن سگهاي بي اصل و نسب اين است مزد سگدوخواني اين از شغالان بدصداتر مزد اين چندين دهان بي چاك استخواني مزد اين مزدورهاي مست عياشش فكر چندين جايزه از دست خام چند خاخام اند جايزه در راستاي فكرهايي از جنابت تا جنايت پر جايزه در راستاي گنده گويي ها و چيزي از همين هايي كه مي دانيد و مي دانند پولهاي هرزه سهم حنجر بدبوي فحاشش مرتدند اينان نه يك تن شان مرتد اول همين بالاترين با بچه هاي تخس بي مادر با همان اصحاب يك پاشان به اسرائيل با همان مسئول كلاشش مرتد دوم كارگردان چنين آهنگ بد آهنگ مرتد سوم همين خفاش عياشش ... مانده آن سو مادري چشم انتظار راه انزلي شرمنده ي شاهين... نه ، خفاشش!

عليرضا قزوه

دسته ها : 0 فرهنگي
دوشنبه اول 3 1391 6:55 بعد از ظهر
X