صفحه ها پشت سر هم مي روند
هر يك از اين صفحه ها،يك لحظه اند
لحظه ها با شادي و غم مي روند
آفتاب و ماه،يك خط در ميان
گاه پيدا،گاه پنهان مي شوند
شادي و غم نيز هر يك لحظه اي
بر سر اين سفره مهمان مي شوند
گاه اوج خنده ي ما گريه است
گاه اوج گريه ي ما خنده است
گريه،دل را آبياري مي كند
خنده،يعني اين كه دل ها زنده است
زندگي،تركيب شادي با غم است
دوست مي دارم من اين پيوند را
گرچه ميگويند:شادي بهتر است
دوست دارم گريه با لبخند را
من يك دنيا دارم
وكوه به من آموخت كه درسرما وگرما
دربرف وبوران زيرآفتاب سوزان ياباران
بايدايستاد .........مقاوم
و رود به من آموخت
كه باوجودسنگ وصخره سد و نرده خار و علف هرزه
بايدجاري بود........مداوم
و مور به من آموخت
كه باجثه هرچند كوچك
باكمك يابي كمك
حتي نم نمك
بايدانديشه فردا كرد.........مصمم
و امروز
مقاوم مداوم ومصمم درانديشه فردا........