بعد از رسانه اي شدن خبر عمل جراحي رهبر دلنوشته هاي زيادي در فضاي مجازي منتشر شد. پايگاه اطلاع رساني دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت الله خامنه اي هم در اقدامي صفحه اي را در اين پايگاه راه اندازي كرد با عنوان: اگر به عيادت رهبر مي رفتم..... تا از اين طريق مرد
دائم الوضو بودن توفيقي است كه اگر به لطف خدا شامل حال انسان شود؛ داراي آثار و بركاتي فراوان مي باشد. وضو بر وضو توجه انسان را نسبت به خداوند بيشتر مي نمايد و راه ذكر قلب را بر انسان مي گشايد
مقاله حاضر اثر عباس يزداني است كه در نقد اعجاز رياضي قرآن رشاد خليفه و هم فكر هاي وي نوشته شده است .اين مقاله در مجله كيهان انديشه شماره ۶۷ چاپ شده كه متن آن در سايت مجلات نور و سايت تبيان موجود مي باشد.
اعجاز عددى ونظم رياضى قرآن 23سال پيش شيميدانى مصرى به نام دكتر رشاد خليفه كه در امريكا اقامت داشت ،پس از سه سال كار مداوم و استفاده از كامپيوتر! ادعا نمود كه نظم حيرت انگيزى رادر قرآن كشف نموده است . ايشان گفت : تعداد تكرار حروف و كلمات در قرآن ،كاملا سنجيده و حساب شده است و از تناسب و نـظمى شگفت انگيز حكايت مى كند و نتيجه گرفت كه چون هيچ مؤلف و نويسنده اى نمى تواند در ضـمـن نـگـارش كـتاب ، مراعات تعداد تكرار حروف و كلمات خود را نموده و نظمى خاص در ميان آنها تعبيه كند، پس اين ويژگى خاص قرآن بوده و وجهى از وجوه اعجاز آن به شمارمى رود. اولين مثال ايشان براى اثبات ادعايش ، حروف مقطعه قرآن بود كه مدعى شد راز و رمز اين حروف اسرارآميز را كشف كرده است . ايـشـان گفت تكرار حروف مقطعه در سوره مربوطه ، بيش از تكرار حروف ديگر است و نيز معدل تكرار اين حروف نسبت به مجموع حروف سوره خاص ، بيش از معدل تكرار اين حروف درسورهاى ديگر است . هـمـچنين در هر يك از 29 سوره اى كه در افتتاح آن ، حروف مقطعه آمده است ، مجموع تعداد آن حـرف يا حروف در آن سوره دقيقا و بدون استثنا مضرب 19 مى باشد و مطالب ديگرى از اين دست كه در ادامه اين مقاله به آنها خواهيم پرداخت . بـا اعـلان ايـن خبر و پخش آن توسط رسانه هاى گروهى و جرائد آن روز، اين موضوع به گونه اى غيرمنتظره در همه جا صدا نمود و موجى از شادى و شعف در ميان مسلمانان برانگيخت .7 ـ رقم تسعة عشر رمز لابليس
بسم الله الرحمن الرحيم
تحقيق درباره حروف مقطعه قرآن
در آغاز بيست و نه سوره از سوره هاى قرآن با حروف مقطعه برخورد مى كنيم و چنانكه از نامش پيدا است اين حروف حروفى بريده از هم به نظر مى رسد، و كلمه مفهومى را ظاهرا نمى سازد.
حروف مقطعه قرآن هميشه جزء كلمات اسرار آميز قرآن محسوب مى شده ، و مفسران براى آن تفسيرهاى متعددى ذكر كرده اند، و با گذشت زمان و تحقيقات جديد دانشمندان تفسيرهاى تازهاى براى آن پيدا مى شود.
جالب اينكه در هيچيك از تواريخ نديدهايم كه عرب جاهلى و مشركان وجود
حروف مقطعه را در آغاز بسيارى از سوره هاى قرآن بر پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) خرده بگيرند، و آن را وسيله اى براى استهزاء و سخريه قرار دهند، و اين خود مى رساند كه گويا آنها نيز از اسرار وجود حروف مقطعه كاملا بيخبر نبوده اند.
به هر حال از ميان اين تفاسير چند تفسير است كه از همه مهمتر و معتبرتر به نظر مى رسد، و هماهنگ با آخرين تحقيقاتى است كه در اين زمينه به عمل آمده ، و ما اين چند تفسير را به تدريج در آغاز اين سوره ، و سوره آل عمران ، و سوره اعراف به خواست خدا بيان خواهيم كرد، اكنون به مهمترين آنها در اينجا مى پردازيم :
اين حروف اشاره به اين است كه اين كتاب آسمانى با آن عظمت و اهميتى كه تمام سخنوران عرب و غير عرب را متحير ساخته و دانشمندان را از معارضه با آن عاجز نموده است ، از نمونه همين حروفى است كه در اختيار همگان قرار دارد در عين اينكه قرآن از همان حروف الف باء و كلمات معمولى تركيب يافته ، به قدرى كلمات آن موزون است و معانى بزرگى در بر دارد، كه در اعماق دل و جان انسان نفوذ مى كند، روح را مملو از اعجاب و تحسين مى سازد، و افكار و عقول را در برابر خود وادار به تعظيم مى نمايد، جمله بنديهاى مرتب و كلمات آن در بلندترين پايه قرار گرفته و معانى بلند را در قالب زيباترين الفاظ مى ريزدكه همانند و نظير ندارد.
فصاحت و بلاغت قرآن بر كسى پوشيده نيست ، اين گفته صرف ادعا نمى باشد زيرا آفريدگار جهان همان كسى كه اين كتاب را بر پيامبر نازل كرده همه انسانها را دعوت به مقابله به مثل نموده است و از آنها خواسته كه همانند آن ، يا لااقل يك سوره مثل آنرا بياورند، او دعوت نموده است كه عموم جهانيان (جن و انس ) با همكارى و هم فكرى اگر مى توانند مانند آنرا بياورند اما همه عاجز و ناتوان ماندند، و اين نشان مى دهد كه مولود فكر آدمى نيست .
درست همانطور كه خداوند بزرگ از خاك ، موجوداتى همچون انسان با آن ساختمان شگفت انگيز، و انواع پرندهگان زيبا، و جانداران متنوع ، و گياهان و گلهاى رنگارنگ ، مى آفريند و ما از آن كاسه و كوزه و مانند آن مى سازيم ، همچنين خداوند از حروف الفبا و كلمات معمولى ، مطالب و معانى بلند را در قالب الفاظ زيبا و كلمات موزون ريخته و اسلوب خاصى در آن بكار برده كه همه انگشت حيرت به دندان گرفته اند، آرى همين حروف در اختيار انسانها نيز هست ولى توانائى ندارند كه تركيبها و جملهبنديهائى بسان قرآن ابداع كنند.
عصر طلائى ادبيات عرب
جالب توجه اينكه : عصر جاهليت يك عصر طلائى از نظر ادبيات بود همان اعراب باديه نشين ، همان پا برهنه ها و نيمه وحشيها با تمام محروميتهاى اقتصادى و اجتماعى دلهائى سرشار از ذوق ادبى و سخن سنجى داشتند، به طورى كه امروز، اشعارى كه يادگار آن دوران طلائى است ، از اصيلترين و پرمايه ترين اشعار عرب محسوب مى شود، و ذخائر گرانبهائى براى علاقمندان ادبيات عربى اصيل است ، اين خود بهترين دليل براى نبوغ ادبى و ذوق سخن پرورى اعراب در آن دوران مى باشد.
عربها در زمان جاهليت يك بازار بزرگ سال به نام (بازار عكاظ) داشتند كه در عين حال يك مجمع مهم ادبى و كنگره سياسى و قضائى نيز محسوب مى باشد.
در اين بازار علاوه بر فعاليتهاى اقتصادى عاليترين نمونه هاى نظم و نثر عربى از طرف شعراء و سخنسرايان توانا، در اين كنگره بزرگ عرضه مى گرديد، و بهترين آنها به عنوان (شعر سال ) انتخاب مى شد كه هفت قطعه (يا ده قطعه ) آن به نام (سبعه ) يا (عشره معلقه ) معروف است ، و البته موفقيت در اين مسابقه بزرگ ادبى افتخار بزرگى براى سراينده آن شعر و قبيله اش بود.
در چنان عصرى قرآن آنها را دعوت به مقابله به مثل كرد و همه از آوردن مانند آن اظهار عجز كردند، و در برابر آن زانو زدند (شرح بيشتر در زمينه تحدى قرآن و ناتوان ماندن از آوردن مثل آن را ذيل آيه 23 همين سوره خواهيد خواند).
شاهد گويا
گواه زنده اين تفسير براى حروف مقطعه حديثى است كه از على بن الحسين (عليهماالسلام ) امام سجاد (عليه السلام ) رسيده است آنجا كه مى فرمايد: كذب قريش واليهود بالقرآن و قالوا هذا سحر مبين ، تقوله فقال الله :(الم ذلك الكتاب ...): اى يا محمد هذا الكتاب الذى انزلته اليك هوالحروف المقطعة التى منها الف و لام و م و هو بلغتكم و حروف هجائكم فاتوا بمثله ان كنتم صادقين ...:
(قريش و يهود به قرآن نسبت ناروا دادند گفتند: قرآن سحر است ، آن را خودش ساخته و به خدا نسبت داده است ، خداوند به آنها اعلام فرمود:(الم ذلك الكتاب ) يعنى اى محمد كتابى كه بر تو فرو فرستاديم از همين حروف مقطعة (الف لام م ) و مانند آن است كه همان حروف الفباى شما است .
شاهد ديگر: حديثى است كه از امام على ابن موسى الرضا (عليهماالسلام ) رسيده است آنجا كه مى فرمايد: (...ثم قال ان الله تبارك و تعالى انزل هذاالقرآن بهذه الحروف التى يتداولها جميع العرب ثم قال : قل لئن اجتمعت الانس و الجن على ان ياتوا بمثل هذا القرآن ...)... خداوند بزرگ قرآن را نازل فرمود با همين حروفى كه جميع عرب با آن تكلم مى كنند، سپس فرمود: بگو اگر انس و جن با هم همكارى كنند كه مثل قرآن را بياورند توانائى بر آن را ندارند ....)
نكته ديگرى كه اين نظريه را درباره معنى حروف مقطعه قرآن تائيد مى كند اين است كه در 24 مورد از آغاز سوره هائى كه با اين حروف شروع شده است ، بلافاصله سخن از قرآن و عظمت آن به ميان آمده ، اين خود نشان مى دهد كه ارتباطى ميان اين دو، (حروف مقطعه و عظمت قرآن ) موجود است .
اينك چند نمونه از آنها را در اينجا مى آوريم :
1- الر كتاب احكمت آياته ثم فصلت من لدن حكيم خبير(هود: 1 2)
2- طس تلك آيات القرآن و كتاب مبين (نمل 1 و 2).
3- الم تلك آيات الكتاب الحكيم (لقمان 1 و 2).
4- المص كتاب انزل اليك (اعراف 1 و 2).
در تمام اين موارد و موارد بسيار ديگر از آغاز سوره هاى قرآن پس از ذكر حروف مقطعه سخن از قرآن به آمده ، و از عظمت آن بحث شده است .
بعد از بيان حروف مقطعه قرآن اشاره به عظمت اين كتاب آسمانى كرده مى گويد:(اين همان كتاب با عظمت است كه هيچگونه ترديد در آن وجود ندارد) (ذلك الكتاب لا ريب فيه ).
اين تعبير ممكن است اشاره به آن باشد كه خداوند به پيامبر خويش وعده داده كتابى براى راهنمائى انسانها بر او نازل كند كه براى همه حق طلبان مايه هدايت و براى حقيقت جويان جاى ترديد در آن نباشد، و اكنون به وعده خود وفا كرده است .
اما اينكه مى گويد هيچگونه شك و ترديد در آن وجود ندارد اين يك ادعا نيست بلكه منظور اين است كه محتواى قرآن آنچنان است كه خود شهادت بر حقانيت خويش مى دهد، و همچون طبله عطار است خاموش و هنرنماى و به تعبير ديگر: آنچنان آثار صدق و عظمت و انسجام و استحكام و عمق معانى و شيرينى
و فصاحت لغات و تعبيرات در آن نمايان است كه هر گونه وسوسه و شك را از خود دور مى كند، و مصداق آنجا كه عيان است چه حاجت به بيان است مى باشد.جالب اينكه گذشت زمان نه تنها طراوت آن را نمى كاهد، بلكه با پيشرفت علوم و برداشته شدن پرده از روى اسرار كائنات حقائق قرآن روشنتر مى گردد، و هر قدر علم به سوى تكامل پيش مى رود درخشش اين آيات بيشتر مى شود.
اين يك ادعا نيست ، واقعيتى است كه به خواست خدا در لابلاى همين كتاب تفسير به آن پى خواهيم برد.
نكته ها
1- چرا اشاره به دور ؟
ميدانيم كلمه (ذلك ) در لغت عرب اسم اشاره بعيد است ، بنابر اين ذلك الكتاب مفهومش (آن كتاب ) است ، در حالى كه در اينجا بايد از اشاره به نزديك استفاده مى شد، و (هذا الكتاب ) مى گفت چرا كه قرآن در دسترسى مردم قرار گرفته بود.
اين به خاطر آن است كه گاهى از اسم اشاره بعيد براى بيان عظمت چيز يا شخصى استفاده مى شود، يعنى آنقدر مقام آن بالا است كه گوئى در نقطه دور دستى در اوج آسمانها، قرار گرفته است در تعبيرات فارسى نيز نظير آن را داريم فى المثل در حضور افراد بزرگ مى گوئيم : (اگر آن سرور اجازه دهند چنين كار را مى كنيم ). در حالى كه بايد اين سرور گفته شود، اين تنها براى بيان عظمت و بلندى مقام است .
در بعضى ديگر از آيات قرآن تعبير به (تلك ) شده كه آنهم اشاره بعيد است مانند تلك آيات الكتاب الحكيم ) (لقمان آيه 2).
2- معنى كتاب
كتاب به معنى مكتوب و نوشته شده است ، و بدون ترديد منظور از كتاب در آيه مورد بحث قرآن مجيد است .
در اينجا اين سؤ ال پيش مى آيد كه مگر تمام قرآن در آن روز نوشته شده بود؟ در پاسخ اين سؤ ال مى گوئيم نوشته شدن تمام قرآن لازم نيست چرا كه قرآن هم به كل اين كتاب گفته مى شود و هم به اجزاء آن .
به علاوه (كتاب ) گاهى به معنى وسيعترى اطلاق مى شود به معنى مطالبى كه درخور نوشتن است و به صورت مكتوب بيرون خواهد آمد، هر چند تا آن زمان نوشته نشده باشد، در سوره ص آيه 29 مى خوانيم : كتاب انزلناه اليك مبارك ليدبروا آياته : (اين كتابى است كه بر تو نازل كرديم ، كتابى است پر بركت تا مردم در آيات آن بينديشند) مسلم است كه قرآن قبل از نزولش به صورت نوشتهاى در ميان انسانها وجود نداشت .
اين احتمال نيز وجود دارد كه تعبير به كتاب اشاره به مكتوب بودنش در (لوح محفوظ) باشد (درباره لوح محفوظ در جاى خود بحث خواهيم كرد).
3- هدايت چيست ؟
كلمه هدايت در قرآن در مورد فراوانى استعمال شده است ولى ريشه و اساس همه آنها به دو معنى بازگشت مى كند:
1-(هدايت تكوينى ) كه در تمام موجودات جهان وجود دارد (منظور از هدايت تكوينى رهبرى موجودات به وسيله پروردگار زير پوشش نظام آفرينش و قانونمنديهاى حساب شده جهان هستى است ).
قرآن مجيد در اين زمينه از زبان موسى (عليه السلام ) مى گويد: ربنا الذى اعطى كل شيى ء خلقه ثم هدى : (پروردگار ما همان كسى است كه همه چيز را آفريد و سپس آن را هدايت كرد) (طه 50).
2- (هدايت تشريعى ) كه به وسيله پيامبران و كتابهاى آسمانى انجام
مى گيرد و انسانها با تعليم و تربيت آنان در مسير تكامل پيش ميروند شاهد آن نيز در قرآن فراوان است از جمله مى خوانيم : و جعلناهم ائمة يهدون بامرنا: (آنها را راهنمايانى قرار داديم كه به فرمان ما مردم را هدايت مى كنند) (انبياء 73).
4- چرا هدايت قرآن ويژه پرهيزكاران است ؟
مسلما قرآن براى هدايت همه جهانيان نازل شده ، ولى چرا در آيه فوق هدايت قرآن مخصوص پرهيزكاران معرفى گرديده ؟
علت آن اين است كه تا مرحله اى از تقوا در وجود انسان نباشد (مرحله تسليم در مقابل حق و پذيريش آنچه هماهنگ با عقل و فطرت است ) محال است انسان از هدايت كتابهاى آسمانى و دعوت انبياء بهره بگيرد.
به تعبير ديگر: افراد فاقد ايمان دو گروهند: گروهى هستند كه در جستجوى حقند و اين مقدار از تقوا در دل آنها وجود دارد كه هر جا حق را ببينند پذيرا مى شوند
گروه ديگرى افراد لجوج و متعصب و هواپرستى هستند كه نه تنها در جستجوى حق نيستند بلكه هر جا آن را بيابند براى خاموش كردنش تلاش مى كنند.
مسلما قرآن و هر كتاب آسمانى ديگر تنها به حال گروه اول مفيد بوده و هست و گروه دوم از هدايت آن بهره اى نخواهند گرفت .
و باز به تعبير ديگر: علاوه بر (فاعليت فاعل ) (قابليت قابل ) نيز شرط است ، هم در هدايت تكوينى و هم در هدايت تشريعى .
زمين شوره زار هرگز سنبل بر نيارد، اگر چه هزاران مرتبه باران بر آن ببارد بلكه بايد زمين آماده باشد تا از قطرات زنده كننده باران بهره گيرد.
سرزمين وجود انسانى نيز تا از لجاجت و عناد و تعصب پاك نشود، بذر هدايت را نمى پذيرد، و لذا خداوند مى فرمايد:(قرآن هادى و راهنماى متقيان است ).
منبع:تفسير شريف نمونه
طبق نوشته برخى از علماء و مفسرين حدود پنجاه اسم براى قرآن در ضمن آيات ذكر گرديده كه از جمله آنها است:
(1) قرآن- إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَقُصُّ عَلى بَنِي إِسْرائِيلَ.(2) فرقان- تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ.
(3) كتاب- الم ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ. (4) ذكر- إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ.
(5) حديث- اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ. (6) تنزيل- تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ.
(7) موعظه- قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ.(8) تذكرة- وَ إِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ.
(9) ذكرى- وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ.(10) حكم- وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ حُكْماً عَرَبِيًّا.
(11) حكمة- وَ اذْكُرْنَ ما يُتْلى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آياتِ اللَّهِ وَ الْحِكْمَةِ.(12) حكيم- يس وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ.
(13) مهيمن- مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتابِ وَ مُهَيْمِناً. (14) شفاء- وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ.
(15) هدى- وَ أَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدى آمَنَّا بِهِ.(16) صراط مستقيم- اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ.
(17) نور- وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ.(18) حبل- وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً.
(19) رحمة- وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ.(20) روح- وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا.
(21) قصص- نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ.(22) حق- وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ.
(23) بيان- هذا بَيانٌ لِلنَّاسِ (24) تبيان- وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ.(25) بصائر- هذا بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ.
(26) فصل- إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ.(27) مبارك- وَ هذا ذِكْرٌ مُبارَكٌ أَنْزَلْناهُ.
(28) نجوم- فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ. (29) مجيد- وَ الْقُرْآنِ الْمَجِيدِ.
(30) عزيز- وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِيزٌ.(31) كريم- إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ.
(32) عظيم- وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ.(33) بشير و نذير- بَشِيراً وَ نَذِيراً فَأَعْرَضَ أَكْثَرُهُمْ.
(34) قيم- وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً قَيِّماً.(35) نعمة- وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ.
(36) مبين- تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْمُبِينِ.(37) على- إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ.
كه مفاد اين آيات بمرتبة جمعى قرآن و سپس تنزيل و تفصيل و تفريق آن اشاره دارند ليكن بعضى از مفسرين معتقدند كه بيشتر اين اسامى القاب و اوصاف قرآن است نه علم براى آن.
قرآن شامل 114 سوره ميباشد كه 86 سوره آن در مكه و 28سورهاش در مدينه نازل گشته است.
تروريسم دولتي در دنيا از دانشمند بودن جوانان ما نميترسد.
از دانشمندان ولايي، بسيجي و مذهبي ما ميترسند.
سامرا
سامرايكي از شهرهاي بزرگ استان صلاحالدين درعراق است كه در بخش شرقي رود دجله در فاصله ۱۲۵ كيلومتري شمال بغداد واقع است.مسجد جامع سامرا و مسجد و حرم عكسريين دو بناي مشهور سامرا است.
سامرا يكي از شهرهاي مذهبي عراق به شمار ميرود، مدفن دو تن از امامان شيعه امام حسن عسكري ع وامام علي نقي ع در آنجا قرار دارد.همچنين نرگس خاتون مادرحضرت حجت بن حسن (مهدي) و حكيمه خاتون دخترامام جواد (ع) و عمهٔ امام علي نقي نيز در حرم شهر سامرا بخاك سپرده شدهاند.سرداب غيبت (محل آغاز غيبت مهدي) نيز در ضلع غربي حرم سامرا واقع است. جعفر كذاب و ابوهاشم جعفري نيز در همين مكان بخاك سپرده شدهاند.همچنين امام مهدي نيز در اين شهر زاده شدهاست. مسجد جامع سامرا يكي از بناهاي مهم اين شهر ميباشد كه منارهٔ آن شهرت ويژهاي دارد.
حرم عسگري
كاظمين با نام اصليكاظميه (به عربي: الكاظمية) يكي از محلههاي شمالي شهر بغداد(كشور عراق )بخش غربي رود دجله است. مسجد و آرامگاه دو امام شيعه يعني امام محمد تقي و امام موسي كاظم در اين محله قرار دارد و علت نامگذاري اين منطقه به كاظميه همين است.
مسجد كوفه
مسجد كوفه يكي از مساجد چهارگانه بزرگ جهان اسلام است كه در شهر كوفه عراق ساخته شدهاست. اين مسجد در ۱۲ كيلومتري شمال شهر نجف واقع است. گفته ميشود اين مسجد ابتدا توسط حضرت آدم ساخته شده و پس از مسجدالحرام قديميترين مسجد جهان است. در دهههاي اول هجري قمري اين مسجد توسط سعد بن ابي وقاص بازسازي و سپس توسط علي ابن ابي طالب مركزي مهم براي خلافت در نظر گرفته شد. مقبره برخي از بزرگان و علماي ديني در آنجا قرار دارد. گفته ميشود پس از ظهور حجت بن حسن (مهدي)، اين مسجد وسعت بسياري خواهد يافت.
از رسول خدا (ص) روايت شدهاست كه مسجد كوفه مسجد پربركتي است كه خداوند آن را براي اهلش برگزيدهاست و روز قيامت براي نمازگزارش شفاعت ميكند. اصبغ بن نباته نقل كردهاست كه امام علي (ع)فرمود: اي مردم كوفه، خداوند متعال چيزي به شما عطا كرد كه به هيچ كس نداده است؛ مسجد و عبادتگاه شما را برتري داد كه در آن خانه آدم (ع)و نوح(ع) و ادريس (ع) و مصلاي حضرت ابراهيم (ع) و برادرم خضر (ع) و مصلاي من است و يكي از چهار مسجد با فضيلت است كه روز قيامت اين مسجد شبيه شخص محرِمي كه لباس پوشيده، آورده ميشود و براي اهل خود و نمازگزارش شفاعت ميكند و زماني خواهد آمد كه اين مسجد، مصلاي حضرت مهدي (ع) و هر مؤمني خواهد شد و هيچ مؤمني باقي نخواهد ماند، مگر اين كه در اين مسجد نماز ميخواند يا در آرزوي آن است. اگر مردم بركت آن را ميدانستند از چهارگوشه جهان حتي با كشيدن خود بر روي برف و يخ به اين مسجد ميآمدند.