نوك بلند و تيزش خميده و كند مي شود.
شهبال هاي كهن سالش بر اثر كلفت شدن پرها به سينه اش مي چسبند و پرواز براي عقاب دشوار مي گردد.
آنگاه عقاب مي ماند و يك دو راهي: اينكه بميرد و يا اينكه يك روند دردناك تغييرات را براي 150 روز تحمل كند
و اين روند مستلزم آن است كه به قله يك كوه پرواز كرده و آنجا بنشيند
در آنجا نوك خود را به صخره يي مي كوبد تا آنجا كه كنده شود
پس از آن منتظر مي ماند تا نوك جديدي به جاي آن برويد ، و بعد از آن چنگالهايش را از جا در مي آورد
پس از آنكه چنگال جديد روييد ، عقاب شروع به كندن پرهاي كهنه اش مي كند
و پس از گذشت 5 ماه عقاب پرواز تولد مجدد را انجام مي دهد و مدتها زندگي خواهد كرد...براي 30 سال ديگر
چرا تغيير لازم است؟.... بسيار مي شود كه براي زيستن نياز است تغييري را ايجاد كنيم...گاهي اوقات نياز داريم از شر خاطرات و عادات كهنه و سنتهاي نادرست گذشته رها شويم
براي پرواز به آسمانها، منتظر نمان كه عقابي نيرومند بيايد و از زمينت برگيرد و در آسمانهايت پرواز دهد. بكوش تا پر پرواز به بازوانت جوانه زند و برويد و بكوش تا اينهمه گوشت و پيه و استخوان سنگين را كه چنين به زمين وفادارت كرده است، سبك كني و از خويش بزدايي، آنگاه به جاي خزيدن، خواهي پريد. در پرنده شدن خويش بكوش و اين يعني بيرون آمدن از زندان درون...